اسماجون
برای سنجش کلاس اولی خونمون اول تیرماه وقت گرفتیم نوبت اسمایی ما 18 تیر ساعت 9/5 صبح بود.تو این فاصله باباجون که شنبه 7تیر یه جلسه تو مرکز استان داشت مارو هم باخودش برد اردبیل و از اونجا هم همراه خاله اینا رفتیم آستارا.وقتی گردنه حیران رو رد میشدیم اسمایی بلال دید وخواست ،بابایی هم برا همه مون گرفت اما اسمایی تا خواست بخوره داد زد و گریه کرد بععععععله اولین دندان اسمایی لق شد .اولش خیلی ترسید ولی وقتی براش توضیح دادم که دندونای شیری همه می افتن یک کمی آرومتر شد. حالا با افتادن دندوش خیلی بامزه شده و همه س ها رو ش میگه اینم یه عکس از اونروز اومدنی هم سر راهمون رفتیم پارک جنگلی مشکین شهر و با دایی فرهادینا ...