اسما جوناسما جون، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
اسرا جوناسرا جون، تا این لحظه: 20 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

دیلک لر

نقاشی اسرا

دختر گلم اسرا! دیروز این نقاشی قشنگ رو کشیدی منم فرستادمش شبکه پویا،حالا چه تو برنامه نقاشی نقاشی نشون داده بشه یا نه فرقی نداره بهر حال از نظر من کارت زیباست. خودت هم نقاشیتوخیلی دوست داری .برا همین اینجا ثبتش میکنم تا برامون یادگاری بمونه.دوست دارم عزیزکم ...
28 خرداد 1393

سال تحصیلی 93-92هم رفت...

سلام عزیزانم! امروز بعد مدت طولانی امدم یه سر به نی نی وبلاگ عزیز بزنم که دیدم اینجا مث اینکه زلزله شده .همه پست هایی که قبلا ویرایش کرده بودمشون کلهم بهم ریختن.یک کمی شون رو درست کردم  ولی دیگه نمیتونم بیشتر ازابن اینجا باشم خیر سرم فردا امتحان دارم. بالاخره یک سال تحصیلی دیگه هم تموم شد شکر خدا سال خوبی بو و خوش هم گذشت .اسرا و اسما از اول خرداد رسما تعطیلات تابستونیشون شروع شده ولی خودم درگیر امتحانات پایان سال دانش آموزانم بودم.از نوزدهم خرداد هم امتحانات پایان ترم خودم شروع شده وتا دوم تیر هنوز هستیم روزهای آخر اردیبهشت ماه که پیش دبستانی ها تعطیل شده بودن اسمایی همراه من واسرا به مدرسه ما میومد و بیشتر وقتها ...
26 خرداد 1393

دختر خوش ذوق من...

سلام,سلام به فرشته های زیبای بهشت کوچک من وسلام به دوستای نازنینی که اگرچه نمیتونم بهشون سر بزنم ولی همیشه بیادشون هستم امروز بعد یه غیبت نسبتا طولانی اومدم سراغ دفتر خاطرات گل دخترام. اینقدر حرف برای گفتن دارم که نمیدونم چجوری واز کجا شروع کنم. اول واز همه مهمتر اینه که:  اسرا جون مامانی  تو جشنواره علمی جابربن حیان , با پروژه «نیاز به غذا »  شرکت کرد و در مرحله مدرسه ای اول شد وتونست در مرحله منطقه ای رتبه چهارم رو بیاره البته کلاس خود مامانی دوم شد.مبارکمون باشه دختر خوش ذوق من... دختر گلم روز 21 بهمن که مرحله منطقه ای جشنواره برگزار بود همه دانش آموزان منتخب باید کنار  پروژه هاشون ...
16 اسفند 1391

دختر گلم اسما...

دختر گلم اسما : از مدرسه که میام خونه اولش یه کم ناز میکنی و نمیای بغلم میگی باهاتون (من و اسرا) قهر کردم بعدش من میام به زور بغلت می کنم و بوس بارونت می کنم صورت سردم رو می چسبونم به صورت نازت با گرمای وجودت گرم می شم چشمامو می بندم و نفس عمیق می کشم.بس که توخونه  بدو بدو کردی یک کم عرق کردی, بوی عرق کودکانه ات بهم آرامش میده شاید دیونگی باشه اما نمی دونم چرا عاشق بوی عرق بچه ام ,لبه ی یقه اسکی ات رو کنار می زنم و گلوی نازت رو بوس می کنم این بار بوی عرقت مستم می کنه محکم بغلت می کنم و تو هم منو بغل می کنی و از ته دلم میگم خدایا شکرت به خاطر این فرشته نازت  ,بچه م چه   شیرینه خدا شکرت(ا لله شکر بالام نه شیریندی) ...
3 بهمن 1391

اولین برف ......

سلام به گل دخترای مامانی وسلام به دوستای نازنینی که همیشه به یادمون هستین وبهمون سر میزنین.دوستون دارم ومتا سفم که من نمیتونم مث فبلنا بهتون سر بزنم ولی همیشه به یادتون هستم. نازدونه های مامانی !شما دوتا برف رو خیلی دوست دارین از دیروز اولین برف زمستانی شروع به باریدن کرده وباعث شد امروز دوشنبه 27 آذر مدرسه مون تعطیل بشه.البته شنبه 25م هم تعطیل شده بودیم اون تعطیلی بخاطر سرمای شدید بود. اسرا جونم دیشب قبل اینکه بخوابی بهت خبردادم که فردا تعطیلیم ونیازی نیست که صبح زود بیدار بشی کلی کیف کردی.(البته فکر نکنی صبح خودت بیدار مییشیا بابا جون باید دوساعت بالا سرت قربون صدقه ت بره وکلی دست وپاهاتو ماساژ بده تا بیدار بشی خانم خانما) ...
29 آذر 1391

دخترم,تاج سرم, اسرا.....

سلام !سلام به دخترای گلم وهمه دوستام ,درسته که دنیایی که اینجا برا خودمون ساختیم یه دنیای مجازیه ولی من ودخترام خیلی دوستون داریم . این هفته دیگه نمیخوام از کمبود وقتم واین که درطول هفته نمیتونم برای خودم ووب دخترجونام وقت بذارم, گله وشکایت کنم چون دیگه خیلی تکراری شده عوضش میخوام درمورد دخترم اسرا خانومی بگم که خدا رو شکر دیگه داره واسه خودش خانوم میشه. دوستای گلم که مخاطب همیشگیم هستن وبا کامنتهای بامحبت شون همیشه شرمنده م میکنن, درجریان هستن که من درمورد مدرسه اسرا خیلی حساس شدم وبماند که بعد از یک ماه که از شروع مدرسه ها گذشته بود با چه مصیبتی تونستم اداره رو راضی کنم که برم یه مدرسه دیگه واونم فقط وفقط برای بهتر شدن درس اسرا, ...
28 آذر 1391

اسما و مدرسه رفتن ما

سلام به همه شماعزیزانی که میاین ودفتر خاطرات گل دخترای منو میخونید .وسلام به گل دخترای خوشگل مامانی اسرای نازم که روز به روز خانومتر میشه واسما کوچولو که این روزا خیلی اذیتم میکنه..... اسرای عزیزم!این روزا وقتی به رفتار وحرکاتت دقیق میشم احساس غرورمیکنم شکر خدا داری یواش یواش بزرگ میشی,احساس میکنم منطقی تر شدی .قربونت برم  خیلی خوشحالم و روزی صدبار رسما از خدای مهربون خودم تشکر میکنم که همچین فرشته ای رو بهم داده .موقع انجام تکالیفت اصلا اذیتم نمیکنی وخودت بلافاصله بعد مدرسه انجامشون میدی.درسهای حفظ کردنی رو فقط یکبار از روش میخونی و کتابت رو میدی و میگی مامان بیا ازم بپرس,وقتی میبینم همه رو درست جواب میدی کلی ذوق میکنم واینقدر بوس...
26 مهر 1391

عروسکهای خوشگل مامانی

سلام به خوشگلای مامان!وسلام به دوستای گلم. هفته پیش چهارشنبه به اصرار زیاد اسرا واسما ,چون  یه ساعت زودتر تعطیل میشیم وهرکدوم هم یه ساعت ورزش داشتیم اسما خانوم رو بردیم  مدرسه آخ که چه کیفی میکرد ....... تو خونه گفته بود : من میرم کلاس آبجیم وکاری باتو ندارم مامانی اما من باورم نشد وگفتم با دیدن معلم اسرا روش نمیشه زیاد شلوغ کنه ومیاد پیش خودم اما زهیییییی خیال باطل .دختر کوچلوی من با اون روابط عمومی بالاش زود با همه جور میشه. ودل همه رو خیلی زود بدست میاره!! نیم ساعت بزور توکلاس خودم نگهش داشتم همش یا کلاس دوم بود پیش پیش ابجی جونش یا کلاسهای دیگه....... وقتی هم کلاس خودم بود همش ادای منو در م...
20 مهر 1391

ناگفته های من....

دخترای نازم ودوستای مهربونم سلام  طبق معمول بازم کمبود وقت دارم دو هفته از باز گشایی مدرسه ها گذشت ومن هنوز نتونستم بیام دفتر خاطرات گل دخترا و چیزی در مورد سال تحصیلی جدید بنویسم.کو چولوهای نازم خیلی حرفا دارم که اینجا براتون بنویسم اما نمیدونم از کجا شروع کنم.... اول از روز اول مدرسه اسرا شروع میکنم: شنبه دوم مهر واولین روز مدرسه مون بود گل دخترم !ساعت 4 صبح بیدار شد ی وگفتی که دیگه نمیخوابی و میترسی روز اول خواب بمونی بهت اطمینان دادم که به موقع بیدارت میکنم پس بهتره که الان بخوابی..خلاصه ساعت 7 صبح  بابایی قران گرفت ودوتایی از زیرش رد شدیم وخواستیم راهی مدرسه بشیم که بابایی گفت به شهلاهم زنگ بزنیم که بیاد سر کو...
13 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دیلک لر می باشد