اسما جوناسما جون، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
اسرا جوناسرا جون، تا این لحظه: 20 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

دیلک لر

بانوی من...

سلام به همه وسلام مخصوص به گل دخترای نازنین خودم! اسرا ی نازم !الهی قربونت برم ,مدرسه ها داره شروع میشه چه ذوق وشوقی داری ,وقتی نیگات میکنم یاد بچه گیهای خودم میافتم.روزی ده بار کیف و دفترت رو چک میکنی,از همون روز که برات دفتر گرفتم نشستی با خودکارهای اکریل دارت برای مشقها ودیکته هات حاشیه گل گلی میکشی.هنوز کتاباتو نگرفتم همون اول مهر میگیرم واست .ولی همش دلهره اینو داری که پس کی جلدش میگیری .عزیزکم ,خوشگل خانوم ,فدات بشم ,همه چی به موقع ردیف میشه تو نگران نباش مامانی فداتتتتتتتتتتت.                                             ...
30 شهريور 1391

اسرا و اسمای ناز من...

                                                                     گویند سلام طلائی ترین کلید برای صعود به تالار آشنایی هاست پس صمیمی ترین سلام تقدیم تو باد                                                ...
19 شهريور 1391

فرشته نجات مامان...

سلام!سلام به میوه های دل مامانی ! ویه سلام گرم تو این هوای سرد پاییزی برای همه دوستای خوبم. معذرت میخوام از اینکه برای تبریک عیدغدیر نتونستم بیام وبتون و شرمنده حتی نتونستم جواب تبریکای شما رو هم بدم.آخه این هفته اصلان هفته خوبی نبود. راستش مدرسه ما چندسالی بود که یه مدیر داشت خااااااااااااااااااانوووووووووووووم هرچی از خوبیهاش بگم بازم کم گفتم.یه همسر نمونه,یه مادرنمونه,یه دوست ویه همکار نمونه و...با اینکه سن کمی داشت اما خیلی خوب میدونست با کی چه جور رفتاری داشته باشه...اما متاسفانه چند ماهی بود افتاده بود تو بستر بیماری و امسال دیگه نتونست بیاد مدرسه. سرطان سینه داشت شب عید غدیر خانم...درحالی که هنوز سی امین بهار زندگیشو ندیده ...
25 مرداد 1391

کوچولو هایی سرشار از سوالات گوناگون...

سلام بردوستان خوبم!ببخشید که این روزا رفیق نیمه راه بودم و نتونستم سراغی ازتون بگیرم.اما از همه مامانای مهربونی که تو این مدت تنهامون  نذاشتن وبهمون سر زدند خیلی خیلی ممنونم و متشکر. ایام ضربت خوردن وشهادت مولامون حضرت علی (ع) رو به حضور تک تک شما عزیزان  تسلیت عرض می کنم.امید وارم در شب زنده داریها و دعا هاتون مارو فراموش نکنین. دخترای ناز مامانی !شما هم سلام .ممنونم که تو این مدتی که مامانی دوره داره باهم دوستای خوبی شدین و زیاد دعواتون نمیشه اما تو این بیست روزی که دوره بودم بعد از ظهر هاش هم تو نت همش تو سایت "دفتر برنامه ریزی و کتب درسی "دنبال کتابا وروش تدریسهای ششم بودم ,هی دانلودش میکردم  چاپش میکردم&n...
19 مرداد 1391

فرشته های ناز مامان وبابا

سلام قند عسلای من دیروز بابایی بر خلاف همیشه که جمعه ها هم میره سرکارقول داد این جمعه خونه باشه وما رو ببره بیرون وااااااااااااااااای که چقققققققققققققققققققققققققققدر خوشحال شدین اما هرچی وهر جارو پیشنهاد دادیم شما دوتا وروجک   قبول نکردین گفتین باید بریم پارک ما هم چاره ای نداشتیم جز تسلیم منم رفتم آشپز خونه شام درست کنم تا شام هم بیرون باشیم    وقتی رسیدیم اولین نظر درمورد اینکه ماشینو  کجا پارک کنیم وخودمون کجا بشینیم توسط اسما خانوم در یک جمله کوتاه خلاصه شد:"ابجی جون اول بریم  ماشین برقی "         خلاصه هرچی دوست داشتین باهاش بازی کردین -سرسره بادی واستخر تو...
15 مرداد 1391

این روزاااااااااااااا

دوستای نازم سلام !خوبین ؟خوشین؟با گرمای تابستون چیکار میکنین؟هوا گرمه و زیاد بیرون نمیریم.مخصوصا حالا که مثل مورچه دارم آذوقه زمستونی جمع میکنم همش لو بیا و سبزی پاک میکنم که فریز کنم برا زمستون تازه خیار شور هم باید درس کنم بنابراین چیز زیادی برای نوشتن ندارم . با اینکه از هم دوریم ولی دوستون دارممممممممممم. گرچه از فاصله ی ماه ز من دورتری ولی انگاه همین جا و همین دور و بری ماه می تابد و انگار تویی می خندی  باد می آید و انگار تویی می گذری روز پنج شنبه گل دخترامو بردم چشم پزشکی ,مشکلی نداشتن خودم داشتم میرفتم برا کنترل گفتم اینارو هم ببرمشون .سالی یه بار اینکارو میکنم. چشمای سیاه و خوشگل اسرا جونم...
24 تير 1391

کوچولوهای بامزه خونه ما

سلام به دوستای گلم وسلام به دخترجونای ناز وخوشگل مامانی تابستون که میشه مامانی نمیتونه خوشحالی بی حد وحصرش و از کسی پنهون کنه.دلیلش هم معلومه :دیگه بیشتر میتونه به کوچولوهاش برسه وبیشتر براشون وقت بزاره. البته امسال بخاطر تحولی که بقول اون بالاییها تو آموزش وپرورش بوجود اومده تابستون برامون دوره گذاشتن اونم طولانییییییییی طبق برنامه ریزی مدیر مدرسه من انشالله مهر امسال میرم کلاس ششم تدریس کنم وبنابراین از اول مرداد دوره دارم.                                                           &nbs...
18 تير 1391

آخ جوووووووووون بارووووووووون....

سلام دوستای نازنینم وسلام به دختر کوچولوهای شیرین مثل عسل مامانی. الان که دارم مینویسم صبح جمعه 9 تیر ماهه ومن جلوی پنجره نشستم و دارم به صدای بارون گوش میدم .بعععععععععععععله بارون میاد اونم چه باااااااااااااااااااارونی,آدم کلی کیف میکنه.............. روزای بارونی قطره های بارون رو بشمار اگه بند اومد روی رفاقت من حساب کن ، نه کم میاد و نه بند میاد . . . ب ه نظر من بارون بهترین نعمت خداست با اینکه حیاطمونو که دیروز آخر وقت شسته بودم دوباره باید بشورم ولی بازم بارون عشق منه وخیییییییییلی دوسش دارم.                               &nb...
10 تير 1391

مسافرت در خرداد 91

سلام به دو ستای گل خودم وسلام به قند عسلای مامان وبابا   دوستای عزیزم ودختر جونای مامانی خواهش میکنم این مامان خانم تنبل رو خودتون به بزرگی خودتون ببخشین راستش فکر میکردم وقتی مدرسه تموم شد وقت آزاد زیادی خواهم داشت کلی برنامه برای خودم داشتم اما مثل اینکه همش خیال بود و زمان میبره تا تبدیل به واقعیت بشه.....   یه چیز دیگه:تو تابستونا وایام تعطیل انقدر مشغول شوهر داری وبچه داری وخونه داری وهمه چی داری هستم که بعضی وقتها متوجه گذر زمان نمیشم,مثلااینکه اگه بخوام بدونم چند شنبه ست و چندم ماهه ,حتما باید برم سراغ تقویم ....باور کنین یه بار زنگ زدم اداره آبجی پری(مامان ال آی جون)یه آقایی از اونور جواب داد که ...
4 تير 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دیلک لر می باشد