اسما جوناسما جون، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
اسرا جوناسرا جون، تا این لحظه: 20 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

دیلک لر

آخرین روزهای سال 92

سلام ،سلام به دخترای گلم وسلام به دوستان عزیزی که همیشه همراهمون بودن .سال 92 هم با همه خوبیهاوبدیهاش داره تموم میشه. دخترای گلم منو ببخشین که وب  قشنگتون رو اینقدر دیر به دیر آپ میکنم. یه سری مشکلاتی داشتیم  که شکر خدا الان همه چی آرومه(شوهر آبجیم سکته کرده بود و 9 روز تو کما بودو....خدا رو شکر الان حالش خوبه فقط حافظش کامل برنگشته که دکترش گفته اونم ایشالله درست میشه) پیشا پیش فرا رسیدن سال نو رو به همه دوستای گلم و فرشته هاشون و دخترای خوشگل خودم تبریک میگم.امیدوارم سال خوبی داشته باشیم. نرم نرمک می رسد اینک بهار، خوش بحال روزگار، خوش بحال چشمه ها و دشت ها، خوش بحال دانه ها و سبزه ها، خوش بحال غنچه های نیمه با...
28 اسفند 1392

اولین برف شهر مون

سلام دخملییای خوشگل خودم. امسال برف و زمستون خیلی زود خودی نشون دادن. از چهارشنبه شب بارش برف شروع شد و تا جمعه شبش یکریز میبارید و همه از کوچیک و بزرگ بخاطر این نعمت خدای مهربونمون خوشحال بودن.صبح پنجشنبه بیدارتون کردم و برفهای روی دیوار رو نشونتون دادم و شما خیلی ذوق کردین .داشت یادم میرفت شب قبلش مبین هم خونه ما بود صبح وقتی برف رو دید ٰمی گفت :عمه چقدر خوب شد اومدم خونه شما طرفای ما اصلا برف نمیاد.                عمه قربونت ... صبحونتونو دادم و آماده شدم برم دانشگاه ٰ،بابایی گفت بچه ها هم حاضر بشن باهم بریم     سه تایی باهم باشن خونه رو میکوبن و تا من بیام دوباره میسازن،آخه...
24 آذر 1392

یک سفر برفی...

اخر هفته برای یه کاری رفتیم اردبیل ...بیشتر مسیرمون برفی بود وشما خوشگلا از دیدن برف کلی ذوق کردین. . یه آدم برفی کوچولو هم درست کردین... البته خونواده دایی فرهاد هم بودن و مبین هم همراهتون بود برگشتنی هم رفتیم پرورش ماهی وماهی  قزل الا گرفتیم که خیلی دوستش دارین.. ...
16 آذر 1392

تولد اسراجون....

اسرا جان  دختر مهربانم : امروز روزیست که باغ جهان خرسند است چون در این روز شكوفه اي شکفت؛ سال روز شکفتنت مبارک. تولدت مبارکککککککککک تولدت مبارکککککککککک مهربانم، عمرت به شیوه ی باران پُـــر از تکرارِ طراوت باد... میلادت مبارک.                                                                                        ...
9 آذر 1392

ناگفته های مهر 92

 سلام به دختر های گلم  تمام خوبی ها را برایتان آرزو می کنم نه خوشی ها را زیرا خوشی آن است که خودتون می خواهید و خوبی آن است که خدا برایتان  می خواهد. با اینکه یک ماه واندی از شروع مدرسه ها گذشته اما من هنوز خاطره اولین روز مدرسه رفتن اسمایی رو اینجا ننوشتم.حالا چون روز دانش آموز هم نزدیکه به این بهانه میخوام او ن روز رو اینجا هم ثبت کنم که وقتی بزرگ شدین بخونین و کلی حالشو ببرین. اولین روز مدرسه برای اسما: روز سی و یکم شهریور اولین روز مدرسه برای پیش دبستانی ها بود خودم بیشتر از شما دختر نازنینم استرس داشتم و نگران بودم که چون مدرسه ی دیگه ای می خوای بری اذیت بشی یا نا سازگاری کنی چون هر وقت که بهت می گ...
8 آبان 1392

ماه مهری متفاوت....

 خداوندا تقدیر عزیزانم را زیبا بنویس تا من جز لبخند آنها چیزی نبینم  . . .                 سلام به گل دخترای نازنینم!دوباره ماه مهر و مهربانی امد و وبرگ تازه ا ی از زندگی ما هم  باشروع مدرسه ها شروع شد.امسال اسمایی کوچولوی ماهم مدرسه میره ومن وبابایی از این بابت بی نهایت خوشحالیم.البته چون پیش دبستانی تو مدارس دولتی نبود مجبور شدم یه مدرسه غیر انتفاعی ثبت نامش کنم.اونم شیفت ثابت بعد از ظهر،یک کمی برنامه هامون بهم ریخته شده ولی همه مون خیلی خوشحالیم که اسما خانمی وارد مرحله تازه ای از زندگیش شده وبراش آرزوی موفقیت میکنیم.              ...
5 مهر 1392

تولدت مبارک اسما جون...

امروز هوا دوباره حس قشنگی داره نم نم عشق و مستی از آسمون میباره تولدت مبارک ای گل گلدون من هزار سال زنده باشی بسته به تو جون من چه خوب شد که  به دنیا آمدی و چه خوبتر که دنیای من شدی عزیزم تولدت مبارک . . .   دختر ای نازنینم  بهترین ها روبراتون  آرزو میکنم                                              اسما جونم 5 سالگی مبارک.     ...
31 مرداد 1392

عید فطر مبارک...

  کم کم غروب ماه خدا دیده می شود صد حیف ازین بساط که برچیده می شود در این بهار رحمت و غفران و مغفرت خوشبخت آن کسی ست که بخشیده می شود عید شما مبارک سلام به دوستای نازم و دخترای خوشگلم. بالاخره عید فطر اومد و تو خونه ما هم مثل همه جا همه خوشحالن ٰ؛البته جنس این خوشحالی برای همه متفاوته،اسرا واسما بیشتر بخاطر این خوشحالن که روز بعد عیدفطر عروسی بیتا جون دخترخان دایی شون هستش ومسئله ای که مهتر از خود عروسی براشون هست اینه که ال آی جون و رادین جون و بقیه بچه ها دور هم جمع میشن وکلی خوش میگذره. قبل از ماه مبارک هم عروسی المیرا دختر خاله بود .من ودخترای خوشگلم از همین جا به بیتا وبهنام و المیرا وشهرام شروع ز...
17 مرداد 1392

عکسهای ساحل ارس

سلام به همه ال آی و اسرا ورادین ومبین وهستی و اسمادر کنار رود ارس      اینجا تندی یدونه عکس گرفتم واز بچه ها خواستم زود بیان بریم یه جای دیگه،اسرایی گفت مامان چرا نمیزاری بیشتر بمونیم .یواشکی گفتم میترسم لای سنگها مار باشه رادین و ال آی هم که مهمون هستن نمیخوام خدای نکرده اتفاق بدی براشون بیفته.رادین قربونش برم با شنیدن اسمش کنجکاو شده وبه حرفام گوش داده؛گفت عمه تو چرا از مار ومارمولک میترسی؟گفتم یه کوچولو میترسم ولی دوستشون هم ندارم گفت ولی من نمیترسماااااااااااااا آخه من پسررررررم الهی قربونش برم چه احساس مسئولیتی داری  محکم بگیر دختر خاله نیفته بقیه ادامه مطلب>>> ...
27 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دیلک لر می باشد