اسما جوناسما جون، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
اسرا جوناسرا جون، تا این لحظه: 20 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

دیلک لر

دختر گلم اسما...

1391/11/3 9:15
929 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم اسما :

از مدرسه که میام خونه اولش یه کم ناز میکنی و نمیای بغلم میگی باهاتون (من و اسرا) قهر کردم بعدش من میام به زور بغلت می کنم و بوس بارونت می کنم صورت سردم رو می چسبونم به صورت نازت با گرمای وجودت گرم می شم چشمامو می بندم و نفس عمیق می کشم.بس که توخونه  بدو بدو کردی یک کم عرق کردی, بوی عرق کودکانه ات بهم آرامش میده شاید دیونگی باشه اما نمی دونم چرا عاشق بوی عرق بچه ام ,لبه ی یقه اسکی ات رو کنار می زنم و گلوی نازت رو بوس می کنم این بار بوی عرقت مستم می کنه محکم بغلت می کنم و تو هم منو بغل می کنی و از ته دلم میگم خدایا شکرت به خاطر این فرشته نازت  ,بچه م چه   شیرینه خدا شکرت(الله شکر بالام نه شیریندی)و اونوقت شیطنت گل می کنه و میگی خدایا شکرت مامان چه تلخه(الله شکر ماما نه آجیدی)

وقتی از اسرا درس هاشو می پرسم معمولا خوب جواب میده اما اگر یه ذره مکث تو جواب دادنش ببینی زود میگی بهت گفتما درست  رو خوب بخون گوش نکردی حالا اینم نتیجه اش.

بعد به من : مامان من دختر خوبی ام یا آبجی؟

میگم هر تون مثل فرشته اید و دوستون دارم

میگی نه یکی مونو انتخاب کن بگو کدوم بهتریم ؟

من یه چشمک به اسرا می زنمو می گم :

ابجی هم خوبه ولی تو بهترین هستی

بعدش میگی : پس خدا رو شکر کن که زود رفتی مغازه بیمارستان و منو از اونجا خریدی اگه یه کم دیر کرده بودی منو یکی دیگه می خرید و اونوقت چیکار می کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟                                                                                     

توی خونه درازکشیده بودم وداشتم با کتاب ریاضی ششم ور میرفتم میخواستم یه چند تا تمرین برای آخر هفته بچه هاازتو کتاب دربیارم وفردا بهشون بدم.اسراجونم هم کنار م بود واونم مشغول انجام تکالیفش بود.حواسم نبود نگو بلوزم کنار رفته  و روی پهلوم جای یه زخم کهنه دیده میشه,اسرا ازم پرسید که مامانی اینجات چی شده ؟ومن یکی از خاطرات دوران کودکی م رو که یادگاریش این جای زخمه رو براش توضیح دادم:

کلاس سوم ابتدایی بودم.درست کنارخونمون یه خونه سازمانی آموزش وپرورش بودومعلمهایی که از شهرهای دیگه میومدن معمولا اونجا ساکن میشدن.-هنوزم اون خونه هست ولی دیگه ازش استفاده نمیشه-یه آقا معلم عصبانی که الان یادم نیست مال کدوم شهر بود تو اون خونه مینشست ,پنجره خونش رو به حیاط ما بود,بیچاره از دست ما آسایش نداشت,نه استراحت میدونستیم چیه ونه خواب بعد از ظهر....حالا میفهمم که بیچاره چرا همیشه از دست ماعصبانی بود.

با برو بچه های همسایه توپ بازی میکردیم که توپمون افتاد پشت بام خونه آقا معلم.اون روز نوبت من بود که برم وتوپ رو بیارم از نرده های پنجره گرفتم ورفتم بالا پشت بام و توپ رو انداختم پایین.باصدای خوشحالی بچه ها آقامعلم ازخواب بیدار شد وبا عصبانیت اومد سراغمون وقتی دیدم اوضاع خرابه هول شدم وخواستم که باعجله بیام پایین که به یه تیکه آهن که لوله آنتن بهش وصل بود گیر کردم وپهلوم زخم شد.اون موقع یادم نیست چند تا بخیه خورد ولی الان جای زخمش یه ده سانتی میشه.

چشای خوشگل اسرا جونم گرد شد :مامان بعدش چی شد ؟مادر جون چی گفت بهت؟

 

من واسرا همینطور داشتیم قضیه رو بررسی میکردیم و حواسمون  بهت نبود یهو دیدم اسما یی  دل نازک من که داشت پای لپ تاپ بازی میکرد داره گریه می کنه زود ی اومدم  پیشت پرسیدم چی شد عزیزم چرا گریه می کنی؟

 با گریه گفتی:

اخه چرا وقتی تو بچه بودی مادر جون مواظبت نبود و تو زخمی میشدی چرا مامان؟؟؟؟؟؟؟؟                                                                                                                آخ قربون اون قلب مهربونت بشمممممممم من                                                         

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (33)

کوثر
3 بهمن 91 20:18
قلبونش
ال جون
3 بهمن 91 22:11
الهی ال جون فدای اون دل نازتت بشه
مامان ثنا و ثمین
4 بهمن 91 8:46
فدای دل مهربونت راستی ها ما هم کوچیک بودیم چقدر شیطنت میکردیم.دلم برای بچه های الان میسوزه
کوثر جون
5 بهمن 91 9:19
http://upload.tehran98.com/img1/apnsk0ebjbw8o7gkhms.jpg
کوثر جون
5 بهمن 91 9:25
شقایق
6 بهمن 91 11:22
الهی من فداش بشم عسلم چه دل نازکه
کوثر
6 بهمن 91 13:30
دیدی عکسرو خاله؟؟


دیدم عزیزم ممنون
کوثر
6 بهمن 91 13:33
خاله باران
7 بهمن 91 17:41
سلام عزیزم...اخی ناز میکنه... دوست داری چون مفهوم تحرک و بودنه.عشقه...خدا این عشق را سالم نگه داره...ممنون از حضورت...
مامان پریسا
8 بهمن 91 0:55
سلام خانم معلم .خوبی عزیزم. خوشکل خانم ها چطورن. خیییییییییلی کم پیدا هستید هااااااا اخی چه مامان شیطونی بودی ها... عزززززیزماسما جون گریه نکن مامانی به اندازه ی کافی از شیطونی هاش لذت برده.
ملودیای مامان و بابا
8 بهمن 91 10:07
آخ از قلب مهربون دخترمون راستی به وبلاگ من و دخترم هم اگه وقت کردید سر بزنید
محمد
9 بهمن 91 9:52
ولادت حضرت محمد (ص) و حضرت امام جعفرصادق (ع) بر شما وخانواده محترمتان مبارک باد
مامان پریا
9 بهمن 91 21:57
عزیزم عیدتون مبارک برایت آرزو دارم که نور نازک قلبت٬ به تاریکی نیامیزد. که چشمانت٬به زیبایی ببیند زندگی ها را. چو باران٬آبی و زیبا بباری٬شادمانه روی گرد غم به دور از دل گرفتن ها. برایت آرزو دارم به تنهایی نیالاید خدا٬ این قلب پاکت را و همواره به دستانت بیاویزد چراغ راه خوشبختی. بدانی آنچه را اینک نمیدانی. برایت آرزو دارم سعادت را٬طراوت را٬ بهشت و بهترین بهترین ها را. عزیز روز های من خدا را می دهم سو گند که در قلبم برای تو خدارا آرزو دارم. از این که تو این مدت بهمون سر زدین ممنون
amir
10 بهمن 91 12:57
مرسی که سرزدی میلادم برتو وخواهرای خودم که دخترای تو هستند مبارک
مامان گیسوجون
10 بهمن 91 19:05
عزیز دلمممممممم قربونت برم من دوست گلم از محبتت ممنونم
زهره مامان آریان
11 بهمن 91 0:40
اخه چقدر مهربونی تو عزیززززم
مامان پریسا
11 بهمن 91 16:51
ممنون دوست عزیزم. عید شما هم مبارک.
Najmeh
12 بهمن 91 1:12
سلام خسته نباشید وب سایت خیلی خوب و متفاوتی دارید امیدوارم موفق باشید. خوشحال میشم به وب سایت من هم سری بزنید و نظر بدین. راستی من رو با نام 77007 (نجمه جون) لینک کنید و وقتی به وبم اومدید بگید شما رو با چه نامی لینک کنم. منتظرم
امیر
12 بهمن 91 19:14
مرسی که اومدی خوش به حالتون کنار آب تشریف داری حسودیم میشه
مامان آرشیدا قند عسل
15 بهمن 91 12:42
ای جانم عزیز دلم که اینهمه مهربونی بوسسسسسسسسسس برای تو ،آخی طفلی مامانی که کوچیک بوده بخیه خورده!!!
مامان سید کوچولو
17 بهمن 91 16:30
ناااااااااازی
مامان گیسوجون
18 بهمن 91 12:42
خصوصی
مامان گیسوجون
19 بهمن 91 22:11
آخه چه جور خاله ای هستی خوب برو ببینش
کوثر
24 بهمن 91 19:05
خال چرا نمی اپی؟؟/


قربونت برم خوب دارم برای امتحانای مامانت درس می خونم دیگه
مامان سانای
25 بهمن 91 10:20
شیرین بالا .سنین نه مهربان قلبین وار .
مامان آرشيدا قند عسل
29 بهمن 91 8:39
از گلي خانوما بنويس باز اين مدارس شروع شد باز رفتي حاجي حاجي مكه؟!!! اي بابااااااااااااااااا ببوسشون
مامان نازنین زهرا و یاسمین
2 اسفند 91 17:20
می خوای صورت کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟ اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرس http://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید. خوب وقتی دیدیش یادت نره به ما بگی موفق شدی منتظرما....
محمد
5 اسفند 91 10:23
مامان سید کوچولو
6 اسفند 91 17:30
اخه کجایی از شیرین زبونی دخترای خوشگلت بنویسی. خوبین ایشالله؟؟
مامان ال آی
7 اسفند 91 9:20
مامان کوثری
12 اسفند 91 23:05
تقویم 92 با طرح های متنوع و جذاب برای کودک دلبندتان کارت تبریک سال نو با عکس کودک عزیز تان و تم های مختلف جشن رو از ما بخواهید یه سر بزنید امیدوارم مورد پسندتون باشه http://temparti.blogfa.com/ چیزی به آخر سال نمونده عجله کن
مامان فاطمه
1 فروردین 92 14:04
الهی که جفت فرشته هات همیشه شاد باشن و تندرست عیدتان مبارک
سجاد
3 اردیبهشت 92 0:23
سلام با کلیپی از نماز خوندن سجاد کوچولو آپمممممم منتظرتونم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دیلک لر می باشد