اسما جوناسما جون، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
اسرا جوناسرا جون، تا این لحظه: 20 سال و 4 ماه سن داره

دیلک لر

دختر خوش ذوق من...

1391/12/16 18:17
809 بازدید
اشتراک گذاری

سلام,سلام به فرشته های زیبای بهشت کوچک من

وسلام به دوستای نازنینی که اگرچه نمیتونم بهشون سر بزنم ولی همیشه بیادشون هستم

امروز بعد یه غیبت نسبتا طولانی اومدم سراغ دفتر خاطرات گل دخترام.

اینقدر حرف برای گفتن دارم که نمیدونم چجوری واز کجا شروع کنم.

اول واز همه مهمتر اینه که: اسرا جون مامانی  تو جشنواره علمی جابربن حیان , با پروژه «نیاز به غذا »  شرکت کرد و در مرحله مدرسه ای اول شد وتونست در مرحله منطقه ای رتبه چهارم رو بیاره البته کلاس خود مامانی دوم شد.مبارکمون باشه دختر خوش ذوق من...

دختر گلم روز 21 بهمن که مرحله منطقه ای جشنواره برگزار بود همه دانش آموزان منتخب باید کنار  پروژه هاشون بودن وبه سوالات داوران جواب میدادن ,بنابراین صبح ساعت 8 بابایی تو رو رسوند مدرسه عفت که  نمایشگاه اونجابود. مدرسه عفت یکی از بهترین مدرسه های شهرمون هست وخاله جون هم یکی از بهترین معلمای اونجاس.از اینکه میرفتی مدرسه  خاله جون خیلی خوشحال بودی.منم چون میخواستم یه روز خوبی داشته باشی وکنار دخترای دوره راهنمایی احساس غریبی نکنی به خاله جون زنگ زدم و  ازش خواستم  که دورادور مواظبت باشه.دست خاله درد نکنه اون روز برات سنگ تموم گذاشت و ثابت کرد که خاله بودن  یعنی چی....

از وقتی اومدی همش برای دوره راهنمایی نقشه میکشی و میخوای مدرسه خاله  جون ثبت نام کنی.ایشششششششششششالله....

             

دیگه اینکه دختر گل مامانی داستان کودکی حضرت محمد رو بصورت کتابچه  کوچکی درست کرده که خیلی مورد رضایت معلم کلاسش وسایرین شد.اسم کتابش هست«حضرت محمد»

من که خودم دیدم کلی کیف کردم به یه چیزای کوچیکی دقت کرده که شاید مابزرگترها زیاد بهش فکر نمیکنیم.

 

              

ممنونم دوست خوبم بی زحمت بقیه شو تشریف بیارین ادامه»»»

قربون نویسنده کوچولوی خودم برم....

 

 

دیگه اینکه تو این مدت دوبار رفتم اردبیل,وتو هر کدوم سه روز پیش ال آی جونم بودیم.بار اول برا خرید عید رفته بودم.بار دوم...

من هرسال تابستون که بیکارم و دنبال کارررررررر!!!خودم ودخترام رو از نظر قند وچربی و تیروئید و...یه چک کلی میکنم.امسال نمیدونم  چطور شددم دمدمای عید که همه مشغول خرید و خونه  تکونی وهزار تا کار دیگه هستند با مشاهده اعلام خستگی گاه وبیگاه اسما به سرم زد وقتهای اضافه بعد از مدرسه رو تو آزمایشگاهها و مطب دکترا بگذرونم .بالاخره رفتیم برای چکاب کلی...

ورفتیم مطب  آقای فوق تخصص,(از دکترهای با وجدان که واقعا برا مریضاشون وقت میذارن معذرت میخوام)اما متاسفانه بعضی دکترها فقط به فکر پول هستند و براشون مهم نیست که با تشخیص نادرست اونها سلامتی مردم به خطر می افته...خلاصه اینکه وقتی جواب آزمایش اسمایی رو که زود تر آماده شده بود رو بردم یه چیزایی گفت که چشام سیاهی رفت و نزدیک بود بیفتم.این شد که سفر دوم به اردبیل اتفاق افتاد .آزمایشها رو بردم و نشون دکتر ایران پرور که فوق تخصص غدد هست نشون دادم وازشون خواستم تا دوباره تست بگیرند درکمال آرامش گفتن که دختر گلم سالم سالمه وآزمایشش هم موردی نداره ونمیدونم از روی  چی گفتن که مریضه حتی گفتن که با معاینه ای که کردن اینقدر مطمئن هستن که نیازی به آزمایش دوباره نیست

حالا شما خودت قضاوت کن من برم به این دکتر شهرخودمون چی بگم؟؟؟؟؟

خداروهزاران مرتبه شکرکه دخترام هیچ مشکلی ندارنnot worthyرnot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthynot worthy

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دیلک لر می باشد