اسماجون

برای سنجش کلاس اولی خونمون اول تیرماه وقت گرفتیم نوبت اسمایی ما 18 تیر ساعت 9/5 صبح بود.تو این فاصله باباجون که شنبه 7تیر یه جلسه تو مرکز استان داشت مارو هم باخودش برد اردبیل و از اونجا هم همراه خاله اینا رفتیم آستارا.وقتی گردنه حیران رو رد میشدیم اسمایی بلال دید وخواست ،بابایی هم برا همه مون گرفت اما اسمایی تا خواست بخوره داد زد و گریه کرد

بععععععله اولین دندان اسمایی لق شد.اولش خیلی ترسید ولی وقتی براش توضیح دادم که دندونای شیری همه می افتن  یک کمی آرومتر شد.

حالا با افتادن دندوش خیلی بامزه شده و همه س ها رو ش میگه

اینم یه عکس از اونروز

اومدنی هم سر راهمون رفتیم پارک جنگلی مشکین شهر و با دایی فرهادینا که ازتبریز و از عروسی مهناز دختر عموی زن دایی برمی گشتن ،اتراق کردیم  و بعد سه چهار ساعت دو باره راه افتادیم.

اسرا و اسما و مبین در پارک جنگلی مشکین.البته این عکسا رو خودشون گرفتن .

نهم تیر ماه واکسن شش سالگی اسمایی زده شد،ناز گل مامان دو سه روزی تب داشت ولی چون دختر زرنگی هست زودی خوب شد.

روز هیجده تیر من وباباجون باهم اسما روبردیم مرکز سنجش کلاس اولی ها ،شکر خدا به همه سوالا خوب جواب داد واز نظر بینایی و شنوایی هم مشکلی نداشت.اومدنی یه عروسک گرفتیم و اومدیم خونمون.

خدا جونم شکرت