دخترم,تاج سرم, اسرا.....
سلام !سلام به دخترای گلم وهمه دوستام,درسته که دنیایی که اینجا برا خودمون ساختیم یه دنیای مجازیه ولی من ودخترام خیلی دوستون داریم.این هفته دیگه نمیخوام از کمبود وقتم واین که درطول هفته نمیتونم برای خودم ووب دخترجونام وقت بذارم, گله وشکایت کنم چون دیگه خیلی تکراری شده عوضش میخوام درمورد دخترم اسرا خانومی بگم که خدا رو شکر دیگه داره واسه خودش خانوم میشه.
دوستای گلم که مخاطب همیشگیم هستن وبا کامنتهای بامحبت شون همیشه شرمنده م میکنن, درجریان هستن که من درمورد مدرسه اسرا خیلی حساس شدم وبماند که بعد از یک ماه که از شروع مدرسه ها گذشته بود با چه مصیبتی تونستم اداره رو راضی کنم که برم یه مدرسه دیگه واونم فقط وفقط برای بهتر شدن درس اسرا,
اما الان خیلی خوشحالم وخدارو به اندازه تک تک سلولهای بدنم شاکرم.خوشحالم ازاینکه گل دخترم الان همونیه که از یه دانش آموز نمونه انتظار دارم.
فقط یه مورد بود که اونم شکر خدادیروز برطرف شد:اسرا تواین یک ماه و13روزی که از مدرسه گذشته همش اصرار داشت که من موقع مشق نوشتن باید پیشش بشینم,از اول تا آخر واین برای من خیلی سخت بود علاوه براین که کلی کار داشتم حوصله ام هم سر میرفت وبماند که اسما گلی چه بلا هایی که سرمون نمیاورد......
دیروز مامان ودختر مثل دوتا آدم نشستیم وبعد از کی بحث وکلی وعده و وعید بالاخره خانمی راضی شدن این سعادت رو نصیب ما بکنن وخودشون تنهایی تو اتاق تکلیف های مدرسه شونو انجام بدن....خدایا شکرت از دید من به این میگن خوشبختی ,آخه,نمیدونین من از دست این اسما چی میکشیدم تا اسرا یه مشقو تموم کنه....
واما قسمت دوم معاهده ی من و اسرا:قرار شد در مقابل این لطف و مرحمت خانم خانما بنده نیز میل وکاموا بدست بگیرم وبرای عروسک ایشون لباس زمستونی ببافم آخه سردشونه!!!!!,میبینین تورو خدا میخواستم خودمو آزاد کنم ولی از چاله افتادم تو چاه!!!!!!!!!!!!!!
قبول کردم خب دیگه بهش قول داده بودم...واینم عروسک خانمی با لباسی که مامانی بافته!
وصد البته اسما خانم هم این وسط بی نصیب نموند!عروسک لباس سفید مال اسراست واونی که لباس یاسی داره مال اسما خانومه.
واین هم یه نقاشی از اسراجونم که روزچهارشنبه تو کلاس کشیده بود.
دختر گلم امروز روز دانش آموز هم هست این روز رو به تو گل دخترم وهمه دانش آموزان عزیز تبریک میگم.دوستون دارم