اسما جوناسما جون، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
اسرا جوناسرا جون، تا این لحظه: 20 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

دیلک لر

آخ جوووووووووون بارووووووووون....

1391/4/10 1:50
795 بازدید
اشتراک گذاری

زیبا

سلام دوستای نازنینم وسلام به دختر کوچولوهای شیرین مثل عسل مامانی.

الان که دارم مینویسم صبح جمعه 9 تیر ماهه ومن جلوی پنجره نشستم و دارم به صدای بارون گوش میدم .بعععععععععععععله بارون میاد اونم چه باااااااااااااااااااارونی,آدم کلی کیف میکنه..............

روزای بارونی قطره های بارون رو بشمار

اگه بند اومد روی رفاقت من حساب کن ، نه کم میاد و نه بند میاد . . .

به نظر من بارون بهترین نعمت خداست با اینکه حیاطمونو که دیروز آخر وقت شسته بودم دوباره باید بشورم ولی بازم بارون عشق منه وخیییییییییلی دوسش دارم.

                                       

خدایا شکککککککککرت خدا جونم.ممنون که اینهمه هوای ما رو داری ,هوای فسقلیا رو هم داشته باش خودم چاکرتمممممممم.

بعدا نوشت:الان ساعت 23:07دقیقه س بازم بارون میاد .ظهر دوسه ساعتی بارون بند اومد بابایی پیشنهاد داد بریم باغ ....

در عرض سه سوت حاضر شدیم.وسر راه برای اسراواسما یک کم گوشت و جگر گرفتیم که به بهانه اونها خودمونم بزنیم تو رگ.وقتی رسیدیم  رفتیم اتاق نگهبانی و خوشبختانه آقای هم نگهبان نبود ومن از این بابت خیلی راضی و خوشحال شدم (کشف حجاب در عرض نیم سوت)نیشخند

زود دست بکار شدیم و با کمک هم ناهار درست کردیم البته بیشتر زحمتش رو بابایی کشید

بعد ناهار به اصرار اسرا رفتیم  تپه نوردی.از این تپه به اون یکی و همینطور ....وقتی پایین تر هارو میدیدم 

کلی ذوق میکردم و روحیه میگرفتم ,میگفتم :مامانیا اگه خسته نشدن بازم بریم بالاتر

تو این عکس که از بالای یکی از تپه های اطراف گرفتم قسمتی از باغ و ساختمان نگهبانی و ساختمان پمپاژمشخصه.

اینم اسما خانومی که همش حلزون جمع میکرد.

اسرا هم بیکار نبود و مثل همیشه مشغول جمع آوری  انواع سنگ و همچنین گونه های خاص ملخ هابود

نمونه ش کاردستی سنگی خانم کوچولو

بابایی قبل از ناهاربهم گفته بودامروز مخصوصا آوردمتون اینجا که بدون ترس  هر جا دوس داشتی بری چون اولا:این منطقه بخاط وجود ملخ زیاد سمپاشی شده و ماری هم اگر بوده حتما کشته شده .دوما هوا امروز زیادی خنک شده و مار ی هم اگه باشه از تو لو نه ش بیرون نمیاد

من خوش خیال و خوش باور هم نذاشتم آرزو به دلم بمونه و همه جا رو سرک کشیدم  و با بچه ها کلی کیف کردیم .آما آخر سر یه مار خوش خط وخال خودی نشون داد و باباجون قربونش برم قبل از اینکه من دست وپامو گم کنم, با یک ضربه فنی طرف رو از پا دراورد.

اینم عکس از جنازه مار مرحوم .وقتی عکس میگرفتم هنوز کاملا نمرده بود و من از ترس داشتم میلرزیدم.گریه

حالا اگه از این قسمت آخرش فاکتور بگیریم روز بسیار خوب و متفاوتی داشتیم وبه هممون خوش گذشت .لبخند

یه چیزی یادم رفت بگم ,محض اطلاعتون باید عرض کنم یه طرف حیا طمون پر از سنگهای رنگ و وارنگیه که اسرا خانمی آورده یه طرف هم پر از حلزونهای اسما خانمیه, تازه ملخهای تو ی شیشه یادشون رفته بیارن خدا بهم رحم کرده.شما بگین من با این وروجکها چیکار کنمممممم؟وقتی هم اعتراض میکنم  بابایی میگه بذار بچه با طبیعت منطقه مون بزرگ بشه میگم پس دو سه تا هم مار بیاااااار کلکسیونتون کامل بشه.متفکر

من که حریف این سه نفرعاشق طبیعت نمیشم.اوه

خدایا هر سه تاشون معنی عشق منن خودت مواظبشون باش. خنثی                                             دوستای عزیزم ببخشین که خسته تون کردم.ممنون که وقت گذاشتین دوستون دارم .قلبماچقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

مامان ثنا و ثمین
10 تیر 91 1:37
سلاااااااااااااااام خانمی.به به خوش به حالتون بارون دارین.میگم بیا یه کم جاهامون رو عوض کنیم.منم دلم بارون و برف میخاد
ولی عجب کیفی میکنن دخترات.بذار استفاده کنن و خوش باشن


ممنونم عزیزم . عوض کردن جامون



محمد
10 تیر 91 8:15
ممنون از ابراز همدردی تون خدارفتگان شما را بیامرزه شاد باشیدو سلامت
مامان مهراد
10 تیر 91 8:38
وای بارون


کلکسیونی از ایده های نو
10 تیر 91 8:39
به به بارون
مامان پریسا
10 تیر 91 11:09
سلام. ممنون برای رای.
خدا رو شکر که شما بارون دارید و هوای خوب و خنک.
ما که..........

خوب بابایی راست میگن. اجازه بدید با طبیعت اشنا بشن.پیشنهاد میدم یه گوشه از حیاط رو به باغ وحش تبدیل کنید.


عجب پیشنهادیییییییییی
مامان سانای
10 تیر 91 14:14
به به باز هم طبیعت زیبا و بکر استان اردبیل .
ایشالله همیشه خوش باشید.


ممنونم عزیزم
پریا
10 تیر 91 22:31
خیلی خیلی ممنونم
منم مثل شما باران را خیلی دوست دارم
از طرف مامانم برای دخترهای گلتون


مامان سید کوچولو
11 تیر 91 22:42
1- سلام
2- من هم مثل شما عاشق بارونم
3- به هب عجب کردستی خوشگلی
4- دلم کباب رو اتیش میخواد
5 جرات ندارم اسم ملخ رو هم بیارم
6- شنیدین عکس صحنه اخر و قاتل تو چشم مار میمونه و جفتش برا انتقام میاد؟؟!1


-سلام
-ای ول چه تفاهمی,متولد کدوم ماهی؟؟؟
-ممنونم نظر لطفته.
-بفرما در خدمت باشیم...
-بازم تفاهمممممممممم...
-نگوووووووووو میترسممممممممم.یعنی وقتی من داشتم ازش عکس میگرفتم اونم از من........
محمد
11 تیر 91 23:51
سلام
اسرا پرسپولیسیه]

نههههههههه کی گفته؟؟؟
مامان گیسو جون
13 تیر 91 0:00
سلام عزیزم همیشه به گردش به به چه کبابی نوش جان
مامان پریسا
13 تیر 91 2:09
باور کن جدی گفتم.
یه بره ، یه اردک ، یه مرغ ، یه خروس، چند تا جوجه، چند تا کبوتر و....... خودش میشه یه باغ وحش ....
تازه از اون هایی که دوست ندارم اسمشونو بیارم هم خود به خود بهشون اضافه میشه


مامان آرشیدا قند عسل
13 تیر 91 10:12
عرض کنم خدمتت والله شما بارون میاد براتون حال میکنی ما هم اینجا از گرما پختیم ، امیدوارم اسما گلی حالش خوب خوب شده باشه نبینم دخترم غذا نخورده باشه الهی همیشه تنشون سالم باشه.


ممنونم الان بهتره
مامان علی خوشتیپ
13 تیر 91 11:57
خوشششششششششش به حالتووووووووووون
بارووووووووووووووووووووون دلم خواسسسست البته بعدشم کباب و جیگر
خیلی خوبه که بچه ها عاشق طبیعتن.همین باعث افزایش هوششون میشه
ممنون اومدین پیشمون


ممنونم .من همیشه میام پیشتون اما در کمال سکوت
گل دخترم سپیده
13 تیر 91 15:29
سلام به مامان خانمی و عزیزای خوشگل خاله
به به چه جای با صفایی رفتین بارون وکباب وای چقد می چسپه پس این تابستون کجاست که سراغ شما نمیاد آخه دارم از حسودی می میرم
آفرین به آقای خونه که مارو ضربه فنی کردن



سلام عزیزم!تابستونمون فعلا خوش اخلاقه
شقایق
14 تیر 91 16:03
سلاااااااااااااااااااااااااااااام به عمه جونم و دخمل عمه های ناناسم خوفید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ببخشید دیر اومدم
عمه جون تا اونجایی که من میدونم شما از مار خیلی میترسین نمی دونم اینجا دل و جرات از کجا پیدا کردین عکسا خیلی خوشمل بودند دستتون درد نکنه ناناسای منو ببوسسسسسسسسسسس کنید


مامانی نازلی طهورا
15 تیر 91 14:00
ای ماه فاطمه! به آن امید که از افق نور بازگشت تو را دریابم، همه شب ستاره می شمارم تا صبح دیدارت فرا رسد . . .
پریا
15 تیر 91 22:34
سلام. عید شما هم مبارک. ممنونیم. شاد و سلامت باشید
مامان نازنین زهرا
15 تیر 91 23:48
سلام میلاد امام زمان بر شما و خانوادتون مبارک باشه
خاله باران
18 تیر 91 15:52
چه عکس خوشگلی... ممنون که به من سر زدید.منتظر حضوره دوباره تان هستم.بوس


چشششششم حتمااا
خاله باران
18 تیر 91 15:53
احتمالا شما لر هستید؟می تونم بپرسم کدام شهر هستیدکه باران می امده.منم می خواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامم


نه بابا آذریم


هانیه صفری
15 مرداد 91 14:45
سلام
می خوام باها تون هم دردی کنم
.
.
.
.
.
.
.
بااااابا
خووووشششش
بهههه حااالتون

آخه همش بارون دارین ولی ما حتی یه قطره هم نداریم...

ببخشید یه کم خودمونی شدم!!!!!!!!!!

راستی به اسرا و اسما جان هم سلام برسونین

به من هم سر بزنین
نظر هم بدین ممنون می شم

بای بای


niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دیلک لر می باشد