دلیل این همه کم کاری
سلام به نوگلای بوستان زندگیمون! ویه سلام گرم تواین روز سرد وبرفی تقدیم به دوستایی که به خونه خاطرات گل دخترام اومدن . عزیزای مامان یه چندوقتی بود که حال خوشی نداشتن ومن وبابایی دیگه نمیدونستیم , چیکار باید بکنیم! با اینکه خودمون هم مریض بودیم ولی ناراحتی وبیماری اسرا و اسماباعث شده بود که خودمونو فراموش کنیم.این وسط بیشتردلم برای بابایی میسوخت ,بااون حالش شده بود راننده آژانس وبه نوبت ما رو میبرد دکتر بعدش هم تو خونه مریض داری میکرد.ممنونم بابایی مهربون.خداسایه تو...