اسما جوناسما جون، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
اسرا جوناسرا جون، تا این لحظه: 20 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

دیلک لر

سفرنامه نوروز 92

صبح جمعه 2فروردین بار بستیم و راهی سفر شدیم مقصد اول ما جلفا بود بنابراین جاده  کنار رود ارس  رو انتخاب کردیم که هم از زیباییهای سواحل زیبای ارس بی نصیب نمانیم و هم روستا های اونور مرز رو هم ببینیم البته ما تنها مسافر این جاده زیبا نبودیم و دایی فرهاد و زندایی ناهید به همراه بچه هاشون شقایق و مبین و دایی توحید و زندایی مریم و رادین کوچولو و مامان و بابامون و خاله ندا هم بودند. سفر بسیار زیبایی بود و لحظه لحظه اش برامون خاطرات خوشی رو به یادگار گذاشت نزدیکی های پل قدیمی خدا افرین   بساط ناهار رو پهن کردیم و تو این فاصله کوتاه هم بچه ها کمی توپ بازی کردند ...   اسرا واسمای نازم وپل تاریخی خدا آفرین.از...
15 فروردين 1392

نوروز92

سلام به همه دوستای خوبم ودخترای گلم دوست دارم اولین برگ دفتر خاطرات 92 رو با آرزوی برآورده شدن آرزوهای پیدا وپنهان خودم ومخاطبام وسلامتی وشادی روز افزون دوستای گلم وخانواده هاشون و خانواده گرم وصمیمی خودم وهمه اونایی که دوستشون دارم,شروع کنم.امیدوارم خدا قسمت کند وبازهم نویسنده خاطرات خوش گل دخترام باشم. واما خاطرات عیدنوروز سال 1392: چهارشنبه ای که نه آخر اسفند بود و نه اول فروردین,صبح زودتر ازهمه بیدارشدم مثل بچه های کوچیک استرس داشتم ,احساس میکردم الان سال تحویل میشه ومن هنوز خیلی از کارام مونده ,در واقع هیچ کاری نبود اما باز میگفتم کارام مونده. دخترای گلم !شما دوتا هم بخاطر سرو صدای مامان زود تر از همیشه بیدار شدین ...
15 فروردين 1392

به استقبال نوروز...

سلام ,سلام به بهترین و مهربانترین دختران عالم و یه سلام گرم به دوستای مهربون و گل خودم سال 91  با همه خوشی ها و ناخوشی هایی که داشت ,دیگه داره روزهای آخرش رو طی میکنه .دفتر خاطرات 91 ما هم امروز برگ آخرش تموم میشه... وکم کم داریم برای عید نوروز آماده میشیم دو قدم مانده به خندیدن برگ یک نفس مانده به ذوق گل سرخ چشم در چشم بهاری دیگر تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تان . . . عید نوروز بر شما مبارک... ...
25 اسفند 1391

دختر خوش ذوق من...

سلام,سلام به فرشته های زیبای بهشت کوچک من وسلام به دوستای نازنینی که اگرچه نمیتونم بهشون سر بزنم ولی همیشه بیادشون هستم امروز بعد یه غیبت نسبتا طولانی اومدم سراغ دفتر خاطرات گل دخترام. اینقدر حرف برای گفتن دارم که نمیدونم چجوری واز کجا شروع کنم. اول واز همه مهمتر اینه که:  اسرا جون مامانی  تو جشنواره علمی جابربن حیان , با پروژه «نیاز به غذا »  شرکت کرد و در مرحله مدرسه ای اول شد وتونست در مرحله منطقه ای رتبه چهارم رو بیاره البته کلاس خود مامانی دوم شد.مبارکمون باشه دختر خوش ذوق من... دختر گلم روز 21 بهمن که مرحله منطقه ای جشنواره برگزار بود همه دانش آموزان منتخب باید کنار  پروژه هاشون ...
16 اسفند 1391

دختر گلم اسما...

دختر گلم اسما : از مدرسه که میام خونه اولش یه کم ناز میکنی و نمیای بغلم میگی باهاتون (من و اسرا) قهر کردم بعدش من میام به زور بغلت می کنم و بوس بارونت می کنم صورت سردم رو می چسبونم به صورت نازت با گرمای وجودت گرم می شم چشمامو می بندم و نفس عمیق می کشم.بس که توخونه  بدو بدو کردی یک کم عرق کردی, بوی عرق کودکانه ات بهم آرامش میده شاید دیونگی باشه اما نمی دونم چرا عاشق بوی عرق بچه ام ,لبه ی یقه اسکی ات رو کنار می زنم و گلوی نازت رو بوس می کنم این بار بوی عرقت مستم می کنه محکم بغلت می کنم و تو هم منو بغل می کنی و از ته دلم میگم خدایا شکرت به خاطر این فرشته نازت  ,بچه م چه   شیرینه خدا شکرت(ا لله شکر بالام نه شیریندی) ...
3 بهمن 1391

اولین برف ......

سلام به گل دخترای مامانی وسلام به دوستای نازنینی که همیشه به یادمون هستین وبهمون سر میزنین.دوستون دارم ومتا سفم که من نمیتونم مث فبلنا بهتون سر بزنم ولی همیشه به یادتون هستم. نازدونه های مامانی !شما دوتا برف رو خیلی دوست دارین از دیروز اولین برف زمستانی شروع به باریدن کرده وباعث شد امروز دوشنبه 27 آذر مدرسه مون تعطیل بشه.البته شنبه 25م هم تعطیل شده بودیم اون تعطیلی بخاطر سرمای شدید بود. اسرا جونم دیشب قبل اینکه بخوابی بهت خبردادم که فردا تعطیلیم ونیازی نیست که صبح زود بیدار بشی کلی کیف کردی.(البته فکر نکنی صبح خودت بیدار مییشیا بابا جون باید دوساعت بالا سرت قربون صدقه ت بره وکلی دست وپاهاتو ماساژ بده تا بیدار بشی خانم خانما) ...
29 آذر 1391

دخترم,تاج سرم, اسرا.....

سلام !سلام به دخترای گلم وهمه دوستام ,درسته که دنیایی که اینجا برا خودمون ساختیم یه دنیای مجازیه ولی من ودخترام خیلی دوستون داریم . این هفته دیگه نمیخوام از کمبود وقتم واین که درطول هفته نمیتونم برای خودم ووب دخترجونام وقت بذارم, گله وشکایت کنم چون دیگه خیلی تکراری شده عوضش میخوام درمورد دخترم اسرا خانومی بگم که خدا رو شکر دیگه داره واسه خودش خانوم میشه. دوستای گلم که مخاطب همیشگیم هستن وبا کامنتهای بامحبت شون همیشه شرمنده م میکنن, درجریان هستن که من درمورد مدرسه اسرا خیلی حساس شدم وبماند که بعد از یک ماه که از شروع مدرسه ها گذشته بود با چه مصیبتی تونستم اداره رو راضی کنم که برم یه مدرسه دیگه واونم فقط وفقط برای بهتر شدن درس اسرا, ...
28 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دیلک لر می باشد