اسما جوناسما جون، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
اسرا جوناسرا جون، تا این لحظه: 20 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

دیلک لر

باز باران,باترانه.......

1390/9/24 22:33
725 بازدید
اشتراک گذاری

سلام!سلام به گلهای خوشبوی زندگی مامان و بابا و یه سلام گرم تو این هوای سرد پاییزی تقدیم به دوستای گل خودم.زیبا

نازگلای من !الان چند روزه که همش بارون میاد وهوا خیییییییییلی سرد شده !آخ که چه بارونی میاد اونم بی وقفه!هر وقت اینجوری بارون میاد یاد دوران دانشجوییم می افتم ,آخه من تویکی از شهر های زیبای شمال دانشجو بودم,اونجا خوب, زیاد بارون میاد وهر وقت هم بارون میومد,من وافسانه(بچه لاهیجان)ومژگان(از کرمان) که دوست وهم اتاقیم بودن چتر هامونو ور میداشتیم ومیزدیم بیرون وزیر بارون قدم میزدم ....یادش بخیر چه روزایی داشتیم.اینقدر بیرون میموندیم وبارونو تماشا میکردیم که باوجود چترهامون همه مون خیس آب میشدیم .خنده دار ترش اینه که وقتی میومدیم خوابگاه همه بهمون میگفتند:بخدا شما سه تا دیوونه این!!!!!!!!!! الان که فکرشو میکنم میبینم بد هم نمیگفتنا ولی خوب دیگه اون دیوونه بازیها الان جزو بهترین خاطراتمونه .خلاصه به قول حمیرا:خاطرات شمال محال یادم بره.......

 

زیبا

اول هفته بود که خاله ندا زنگ زد وگفت که خیلی دلم تنگ شده ,گفتم هنوز یه ماه نیس رفتی خوابگاه  خیلی دلتنگی پاشو بیا خونتون,گفت خاله نمی تونم  تا چهارشنبه کلاس دارم  وکلی بهونه آورد .این شد که ما رفتیم دیدن خاله نداو......اینو بگم که خاله ندا دختر خاله وروجکای منه که تو یه شهر دیگه که دوساعتی باهامون فاصله داره مترجمی زبان میخونه.ودخترام خیلی دوسش دارن.ازقضای روزگار اونروز هوا خیلی خوب بود.ناهارو باهم تو پارک خوردیم بعد ندا زنگ زد ودوستاش همه اومدن,ده بیست تا دختر دانشجو بودن از شهرهای مختلف,گلی بگو وبخند داشتیم جاتون خالی خییییلی خوش گذشت.

اینم چند تا عکس از دخترام که مال اونروزه

ziba

ziba

 zibaziba

خدا جونم مواظب همه ی فرشته های کوچلو باش.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (31)

مامان ال آی
6 آبان 90 18:06
سلام / بعد اون تهدید مگه جرات داشتم نیام . لباس اسما جون خیلی خوشکل شده . دستت درد نکنه و خسته نباشی . راستی اگه با یه تلفن اکیپتون برای رفع دلتنگی اعزام میشن /من همراه با گریه وزاری بهت می زنگم . وای ال آی هنوز خوابه . ووقت دارم کلی برات بنویسم . راستی با عکسای دختر گلم آپم . می تونی تایپ خودت رو هم تست کنی . بدو بیا .
کوثر
6 آبان 90 21:20
خاله جون معلومه با نداجون و دوستاش خیلی خوش گذشته کاش منم با شما بودم امید وارم همیشه همین جوری شاد وخوشحال باشین.بوسسسس


سلام گلم باور کن اگه میدونستم میتونی باما بیای ,میبردمت.میدونی که خیلی دوست دارم.
بابای مهرسا
7 آبان 90 1:46
ممنون از حضور شما


خواهش میکنم
بابای مهرسا
7 آبان 90 1:48
انشالله همیشه خاطره های خوب داشته باشید

خدا همیشه مواظب فرشته ها هست



ممنونم وآرزو میکنم همه ی دوستامون روزهای خوب داشته باشن.
مامان قندعسل
7 آبان 90 8:08
خوش به حالتون كه اينقدر سريع تصميم به سفر مي گيرين و اينقد سريعتر راه ميافتينخوش به حال ندا خانوم. حسابي دلش وا شده حتما"بوس به دو تا فرشته كوچولو


سلام عزیزم!میدونی کار باباییمون طوریه که هروقت بخواییم نمیتونیم بریم بیرون برا همین هروقت که ایشون فرصت داشته باشن من دنبال بهونه ام که از خونه بزنیم بیرون.آره بخدا هم ندا وهم دوستاش وهم خودمون کلی دلمون واشد.یادت نره قندعسلمو ببوسیا.
مامان پریسا
7 آبان 90 8:17
سلام گلم خوبی. در این هوای خوب جای ما رو هم خالی کنید. خوش باشید.


سلام عزیزم واقعا جاتون خالیه....
مامان آرین
7 آبان 90 9:02
سلااااااااام با پست نتیجه نظر خواهی آپیم زودی بیاین


حتمامیام.به نظرم باید خیلی جالب باشه.
بابا محسن
7 آبان 90 9:06
شما که گفتین سه نفری میرفتین زیر بارون ( شما و افسانه و مژگان ) - پس حمیرا دیگه کیه !
اینجا هم بی وقفه داره بارون میاد - روی کوه ها هم برف نشسته - خلاصه پاییزه دل انگیزیه
هوس نکنین برین زیر بارون ؟ سرما میخورین ! جوانی کجایی که یادت بخیر !


نه بابا حالا دیگه نمیتونم با دوتا وروجک همچین هوسی کنم.اون دیوونه بازیا مال جوونیم بود الان اگه وقت کنم ازپشت پنجره نیگاش میکنم.ممنون ازحضور گرمتون ,راستی هنوز هم بارون میادا یکریزوبی وقفه.
مامان سانای
7 آبان 90 10:26
همیشه به گردش واقعا که یاد دوران دانشجویی بخیر


واقعاااااااا.مرسی از حضورت سانای جونی چوخلو بوس ایله.
محمد
7 آبان 90 12:17
سالروز ازدواج حضرت علی (ع)و حضرت فاطمه (س) را به شما وخاناوده محترمتان تبریک می گویم
خوش به سعادتتون که داره تو شهر ودیارتون بارون میاد .
اینجا هنوز هیچ کس بخاری وشوفاژ روشن نکرده .
شاد باشید وسلامت


ممنونم برادر.تواین هوای دل انگیز پاییزی جای همه دوستان خالی.....
مامان پریسا
7 آبان 90 13:03
حالا شما تشریف بیارید. باز باران؟؟؟؟؟؟؟؟؟


اوووووووووومدم
شقایق
7 آبان 90 17:01
عمه جون خوش حالم که بهتون خوش گذشته از طرف من اسرا و اسماجون را ببوس


مرسی گلم.
محمد
8 آبان 90 10:30


ممنونم ازحضورت
مامان پریاگلی
8 آبان 90 13:13







مرسی گلم بخدا خیلی دوستون دارم.
مامان پریاگلی
8 آبان 90 13:15
خوش به حالتون ما که این چند روز از بس خاک خوردیم و وسایل خونمون خاکی شدن جرأت نداریم در رو باز بذاریم


بارون هنوز بند نیومده ما هم یه کلبه درویشی داریم که قابل شما رو نداره!بفرمایین با بارون درخدمتیم.
بابای مهرسا
8 آبان 90 13:39
مهرسای جون منتظره
زود بیا


اوووووومدم
مامان ماهان عشق
8 آبان 90 14:20
انشالله همیشه خاطره های خوب داشته باشید


ممنونم گلم
محمد
9 آبان 90 12:29
سلام آبجی عالمه عزیز
خوبید همگی ؟
چه خبرا ؟
کارا تموم شد
سلام برسونید خانواده محترم رو


ممنمونم برادر جان!نه فک کنم تا آخر هفته وضع همینجوری باشه.
کوثر
9 آبان 90 19:23
خاله زود زود زود
عکس و مطلب جدید بذار


چشم عزیزم!ولی الان یک کمی سرم شلوغه
مامانی سید کوچولو
9 آبان 90 23:41
بارون هرچی بباره بازم کمه بابا این دخترات چه فیگرهای نازی مبگیرن... عکس کنار پایین قالب رو میگم که هی عوض میشه. چه دخمل های مامانی


نظر لطفته خانومی.نترس به پارسا جون نمیرسن قربونش برم یه دونه س.
محمد
10 آبان 90 14:39
آبجی عزیزسلام شاد باشید وسلامت در کنار خانواده محترمتون سلام برسونید
م
10 آبان 90 14:57
مامان آیهان جون
11 آبان 90 14:09
سلام خانم معلم مهربون، ممنون که بهمون سر زدین، همه خوبیم، دیگه تا دنیا اومدن آیهان جونم انقدرا نمونده، شاید یه ماه. دعامون کنید.
مامان آیهان جون
11 آبان 90 14:10
سلام خانم معلم مهربون، ممنون که بهمون سر زدین، همه خوبیم، دیگه تا دنیا اومدن آیهان جونم انقدرا نمونده، کمی بیشتر از یه ماه. دعامون کنید.


پس انشالله به سلامتی کم مونده تا گل پسرت رو بغل کنی.این روزها هم زود میگذره نگران نباش وبیشتر مواظب خودت باش.
مامان نفس
11 آبان 90 15:25
هزارماشاله به این گلای خوشگل و مامان با سلیقشون که اینقدر واسشون وقت میذاره
انشاله در پناه خدا همیشه شاد باشید.


ممنونم خانمی ومرسی از اینکه به کلبه مجازی ما هم تشریف آوردین.
مامان ثنا و ثمین
11 آبان 90 15:27
سلام خانومی.ممنون که با این مشغله ی کاری ما رو هم یاد میکنی.ما هم مثل شما یه دفعه ای تصمیم به مسافرت میگیریم.انشااله که همیشه خوش باشید
یه خصوصی هم تازه داری


سلام گلم!خواهش میکنم این یه وظیفه س که به دوستامون سربزنیم ولی حیف که من همیشه کمبود وقت دارم ونمیتونم زود زود بهتون سر بزنم.
کوثر
12 آبان 90 11:04
سلام دوست گلممرسی اومدین..

فک کنم شما خونوادگی وبلاگ دارین!!!! ال آی جون ،کوثرجون(دوست خودم) و شما

کوثر عکس اسرا و اسما رو گذاشته بود تو وبش

شما الان همتون اردبیلید؟


سلام عزیزم!ممنونم قبول دعوت کردی واومدی راستش یه جورایی میخواستم سورپریز بشی.درمورد سوالت باید بگم:بله هممون تواستان اردبیلیم,ال آی جون توخود شهر اردبیله وما وکوثرینا تو یه شهر دیگه.
مامان آرین
12 آبان 90 12:34
بفرمایید توی وبلاگمون با یه پست خوشمزه پذیرایی بشین


چشم الانه اووووومدم.
هستي
12 آبان 90 16:06
سلام به همگي چي شده چه خبره يه جشن هيجاني در راه جشن تولد بهترين دايي دنبا تهيه كننده مهربون عصر ململي همه دعوتين فردا يعني جمعه ساعت8 شب وبلاگ رسمي برنامه عصر ململي http://www.asr-havadare-no.blogfa.com/ براي پاسخ گويي به همه شما دوستان عزيز در وب زير هستم http://m0bina-malmal.niniweblog.com/
مامان نازنین زهرا
13 آبان 90 10:16



ممنونم
مامان پارسا
14 آبان 90 6:40
سلام خوش به حال ندا خانوم،ما که تو زمان دانشجویی هروقت دلتنگی میکردیم همه متفق القول میگفتن این بچه بازیا چیه دیگه بزرگ شدی ،فکرتو بده به درست اگه همش بخوای بری و بیای کل وقتت تو راه و نیم راهی هیچ کسم نمیومد بهم سر بزنه عکسها خیلی قشنگ بودن
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دیلک لر می باشد