عروسکهای خوشگل مامانی
سلام به خوشگلای مامان!وسلام به دوستای گلم.
هفته پیش چهارشنبه به اصرار زیاد اسرا واسما ,چون یه ساعت زودتر تعطیل میشیم وهرکدوم هم یه ساعت ورزش داشتیم اسما خانوم رو بردیم مدرسه آخ که چه کیفی میکرد .......تو خونه گفته بود : من میرم کلاس آبجیم وکاری باتو ندارم مامانی
اما من باورم نشد وگفتم با دیدن معلم اسرا روش نمیشه زیاد شلوغ کنه ومیاد پیش خودم
اما زهیییییی خیال باطل.دختر کوچلوی من با اون روابط عمومی بالاش زود با همه جور میشه.ودل همه رو خیلی زود بدست میاره!!
نیم ساعت بزور توکلاس خودم نگهش داشتم همش یا کلاس دوم بود پیش پیش ابجی جونش یا کلاسهای دیگه.......
وقتی هم کلاس خودم بود همش ادای منو در میاورد:خوووووووووب بچه ها گوس کنین.ویا همش میگفت:مسقاتونو باز کنین ببینم.
اینجا هم خانوم معلم کوچولو دارن تدریس میکنن.
امروز یکی از همکارام میگه کاش اسمارو دوباره بیاریش خیلی شیرین ودوست داشتنیه,گفتم اون یه دفه برا هفت پشتم بسه!
راستی خوشگلای مامانی! چون تولد هردوتون افتاده بود ایام سوگواری براتون نتونستیم جشن تولد بگیریم. تولد اسما جون درست افتاده بود 21رمضان وتولد اسرای گلم سوم محرم بود.اسما خانمی برای کادو تولدشون, سفارش لباس عروس داده بودن.بابایی دیروز دریک عملیات غیر قابل پیش بینی کادو هاتونو بعد یه تاخیر کمی تا حدودی طولانی بهتون تقدیم کردن.
دوتا لباس عروس خوشگل برای دوتا عروسک خوشگل خونمون.
البته اینو بگم انتخاب رنگ و اندازه ومدل لباسها تماما کار خود عروس خانمهاست!!!!!
چندتا عکس هم تو ادامه مطلب میذارم اگه دوست داشتین ببینین.ممنونم ودوستون دارم.