اسرا جوووووون در روز اول مدرسه
سلام گلهای ناز زندگیم!خووووووووبین؟مامانی که اصلا حال خوشی ندارهبعد از نزدیک به چهار ماه تعطیلی دو باره میرم سر کار وازاین بابت خیییییییلی خوشحالماما درموردمدرسه اسرا نمیتونم اونطور که دلم میخواد تصمیم بگیرم ومجبورم با شرایط سازگار شوم واین خیلی کلافه م کرده .اسرا جونمو تو مدرسه ای که خودم هستم ثبت نام کردم ولی روز اول مدرسه دیدم تعداد دانش آموزای کلاسشون 38 نفرهبایکی از دوستام که مدیر مدرسه است تلفنی صحبت کردم و قرار گذاشتم اسرا رو از فردا بفرستم مدرسه شون آخه تعداد کلاس دومی شون فقط 20نفر بود. بابا جون هم قول داد که هر وقت فرصت داشت خودش دختر نازشو ببره مدرسه وبیاره.خوشحال شدم اما به قولی این خوشحالی دیری نپایید چون متوجه شدم شیف اون مدرسه کاملا بامن متفاوته.خیلی فکر کردم.اما به هیچ جا نرسیدم .اگه اونجا میرفت از نظر درسی براش خیلی خوب بوداما همیشه که نمیتونه خودش حاضر بشه وبره,کی به درساش میرسه ,لباساش خورد وخوراکش رفتن واومدنش ,اووووووووووه منم که خودم مدرسه,خدا جونم چیکار کنم من ,.بالاخره علی رغم میلم وبعد از برسی های همه جانبه قرارشد اسرا تو مدرسه ای که خودم هستم بمونه. اینطوری با خودمه وخیالم راحت تره . چه کنم سعی میکنم تو خونه خودم بیشتر برسم .توکل به خدا به کلاس دوم خوش آمدی عزیزم
واین هم فوران احساسات ودلتنگیهای خواهرانه بعد از یک نصف روز فراق